نمی فهمم از چه چیزی ناراحت شدند.آدم ها ،محیط کاری
،نوع کار یا چه چیز آقای حقیقی را خیلی اذیت کرد؟ایشان بعد از انقلاب با
کارگردانانی از طیف مختلف کار کرده بودند و مشکلی هم نداشتند اما به یک باره از
همه چیز کناره گرفتند.چرا این اتفاق افتاد و چه مساله ای بیش از حد ایشان را اذیت
می کرد؟
لیلی گلستان:ببینید من همین الان از محیط فرهنگی و
کار زده شدم.اصلا دستم به ترجمه نمی رود.چقدر با ارشاد درگیری داشته باشیم؟چقدر با
سانسور مقابله کنیم؟آدم خسته می شود.به یک سنی که می رسد،انرژی آدم کم می شود .اگر
40 سالم بود شاید هنوز ادامه می دادم.من برای هر کتابم سه ،چهار بار به وزارت
ارشاد می رفتم و برای هر جمله چانه می زدم .الان این کار را نمی کنم.حوصله ندارم
،فکر می کنم سانسور کردند که کردند،کتاب اصلا درنیاید.دیگر برایم مهم نیست.نعمت
زودتر از من به اینجا رسید.حساس تر از من بود .او خیلی آدم شکننده ای بود.خیلی
خیلی حساس بود و از چیزهای کوچک آزرده می شد.یادم هست از ماه عسل برمی گشتیم و در
جاده پرنده ای به شیشه ماشین خورد.ماشین را نگه داشت.آن پرنده را پیدا کرد.بعد که
فهمید مرده دو ، سه ساعت در جنگل راه رفت.من در ماشین نشسته بودم واو سه ساعت بعد
برگشت.با اینکه تقصیری نداشت اما حالش خیلی بد شده بود.او خیلی حساس بود.
مجله نافه/شماره یک/مصاحبه با لیلی گلستان درباره
نعمت حقیقی
عکس از فرشاد محمدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر