چشمانت راز آتش است
و عشقت پيروزي آدمي ست
هنگامي كه به جنگ تقدير مي شتابد
و آغوش ات اندك جايي براي زيستن اندك جايي براي مردن
و گريز از شهر كه با هزار انگشت وقاحت پاكي آسمان را متهم مي كنند
كوه با نخستين سنگ ها آغاز مي شود و انسان با نخستين درد
در من زنداني ستمگري بود كه به آواز زنجيرش خو نمي كرد
من با نخستين نگاه تو آغاز شدم
بشنويد
عكس از:for3en
نیستی رفیق
پاسخحذف