۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

فقط سوخت‌اند


مي‌داني چي فکر مي‌کنم؟ به نظرم خاطره‌ها شايد سوختي باشد که مردم براي زنده ماندن مي‌سوزانند. تا آنجا که به حفظ زندگي مربوط مي‌شود، ابداً مهم نيست که اين خاطرات به درد بخور باشند يا نه. فقط سوخت‌اند. آگهي‌هايي که روزنامه‌ها را پر مي‌کنند، کتاب‌هاي فلسفه، تصاوير زشت مجله‌ها، يک بسته اسکناس ده هزار يني، وقتي خوراک آتش بشوند، همه‌شان فقط کاغذند. آتش که مي‌سوزاند، فکر نمي‌کند آه، اين کانت است يا آه، اين نسخه‌ي عصر يوميوري است يا چه زن قشنگي! براي آتش اين‌ها چيزي جز تکه کاغذ نيست.همه‌شان يکيست.خاطرات مهم، خاطرات غيرمهم، خاطرات کاملاً به دردنخور. فرقي نمي‌کند، همه‌شان فقط سوخت‌اند.

پس از تاريکي/ هاروکي موراکامي/مهدي غبرائي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر