۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

این بار سنگین و شاق درد واقعا از کجا می آید؟


بنابر تمامی تعاریف منطقی ،او هم نمونه ای ناسالم و بیمار بود،او هم در شب ها و غروب هایی که برایش جانکاه بودند نه تنها فریاد درد و غم ، که فریاد کمک سر می داد ، و وقتی کمک ظاهری سر می رسید ، ازش برنمی آمد به زبان ساده و روشن بگوید کجاش درد می کند.با وجود این من بی پرده از کارشناسان این مسائل که پیش تر ذکرشان رفت- پژوهشگران و زندگینامه نویسان و به ویژه نخبگان روشنفکری حاکم که دانش آموخته ی این یا آن مکتب بزرگ روانکاوی اند- ایراد می گیرم ، تندترین ایرادم این نکته است : آن ها به فریاد های درد و غم خوب گوش نمی دهند . البته نمی توانندگوش کنند، چون از طبقه ی اشراف گوش حلبی اند . با این ابزار کار ناقص ، با گوش ها ، چطور می توان فقط از روی صدا و کیفیت آن منشا درد را پیدا کرد ؟ به گمان من ، با این ابزار شنوایی تخمی تنها چیزی که می توان یافت و شاید اثبات کرد چند نت ضعیف و پراکنده – کنتر پوان پیشکش – است که نشان از کودکی نابهنجار یا لیبیدوی مختل دارد.اما این انبوه، این بار سنگین و شاق درد واقعا از کجا می آید؟


جی دی سلینجر/تیرهای سقف را بالا بگذارید ،نجاران و سیمور: پیشگفتار


۴ نظر:

  1. انتخاب خوبی بود.
    دردمند دنبال همدرد میگردد.
    (حامد عزیز، نمیدانم ایراد از چیست که کامنت گذاشتن خیلی سخت است اینجا.شاید از قالب باشد.)

    پاسخحذف
  2. از ناکجاآباد :(
    این کتابو هنوز نخوندم !

    پاسخحذف
  3. این عکسها چقدر قشنگند...
    اون عکس بالای وبت معرکه است ..
    سلااام.

    پاسخحذف